English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8289 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
waterline U خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
topgallant U سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
wrestling U کشتی گیری
fishing vessel U کشتی ماهی گیری
scuppers U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
ship's manifest U صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
load line U خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
respondentia U وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
hawse U سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship U کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
keel U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
embarkation U بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
keels U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
supercargo U نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
dan runner U کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
lazar housek U عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
gunroom U مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
bill of health U گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima U دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout U جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
windjammer U یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
quarterdecks U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yawed U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboat U کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboats U کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard U از کشتی بدریا روی کشتی
piracy U هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship U کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand U تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
semi naufragium U نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromics U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromy U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
prow U کشتی عرشه کشتی
prows U کشتی عرشه کشتی
keelage U حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
light ship U کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
dock receipt U قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
vertical control operator U متصدی اندازه گیری تراز وارتفاع
skeg U قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skag U قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
gage U میزان اندازه گیری
bathyconductograph U وسیله اندازه گیری میزان هادی بودن اب
vessels U کشتی
ship haven U یک کش کشتی
wrestling U کشتی
vessel U کشتی
collier U کشتی
deck U پل کشتی
decked U پل کشتی
boarded U کشتی
board U کشتی
decks U پل کشتی
hulks U کشتی
hulk U کشتی
bottom U کشتی
catch U کشتی کج
bottoms U کشتی
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight U کشتی مس
by water U با کشتی
afloat U در کشتی
puppis U کشتی دم
bilge U اب ته کشتی
ark U کشتی
aft U در پس کشتی
sail ho! U کشتی !کشتی !
argo U کشتی
ship کشتی
on shipboard U در کشتی
on the water U در کشتی
on the sea U در کشتی
ships U کشتی
foreship U سر کشتی
flattest U پل کشتی
on board a ship U در کشتی
flat U پل کشتی
carinae U کشتی
carina U کشتی
tugged U کشتی یدک کش
roadstead U کشتی گاه
tugging U کشتی یدک کش
dock U تعمیرگاه کشتی
tugs U کشتی یدک کش
cargoes U محموله کشتی
cargo U محموله کشتی
cargo boat U کشتی بارکش
carrying vessel U کشتی باربری
tug U کشتی یدک کش
tankers U کشتی نفت کش
docked U تعمیرگاه کشتی
sister ship U کشتی خواهر
hold U انبار کشتی
holds U انبار کشتی
towing boat U کشتی یدک کش
anchor U لنگر کشتی .
anchoring U لنگر کشتی .
anchors U لنگر کشتی .
sister ship U کشتی همسان
berthed U خوابگاه کشتی
singlisticker U کشتی یک دگله
shipper U محموله کشتی
shipside U کنار کشتی
shipwright U کشتی ساز
docks U تعمیرگاه کشتی
dash U کشتی تهاجمی
dashed U کشتی تهاجمی
dashes U کشتی تهاجمی
berth U خوابگاه کشتی
ship handling U مانور با کشتی
keel shaped U شبیه ته کشتی
sea fight U جنگ کشتی ها
kedge U تغییرجهت کشتی
sea anchor U لنگر کشتی
keel U تیر ته کشتی
shipboard U پهلوی کشتی
sea gauge U اب نشین کشتی
seaway U مسیر کشتی
ship's master U افسرارشد کشتی
ship papers U اسناد کشتی
ship propeller U پروانه کشتی
ship building U کشتی سازی
ship safety U سلامت کشتی
kelson or keelson U سقف ته کشتی
lading U بار کشتی
carina U کشتی حمال
shipboard U کنار کشتی
keel U حمال کشتی
sailer U کشتی بادبانی
shipowner U مالک کشتی
dredger U کشتی لایروب
dredgers U کشتی لایروب
shipper U مسافر کشتی
jerque U بازرسی کشتی
cargo boat U کشتی باری
tanker U کشتی نفت کش
sailing vessel U کشتی بادبانی
shipowner U صاحب کشتی
cargo liner U کشتی باری
keels U تیر ته کشتی
shipboard U صحنه کشتی
keels U حمال کشتی
screwpropeller U پروانه کشتی
shipload U بار کشتی
cargo ship U کشتی باری
shipmaster U رئیس کشتی
large ship U کشتی بزرگ
mate's receipt U رسیدکاپیتان کشتی
wresthing match U مسابقه کشتی
wrestles U کشتی کشمکش
wrestles U کشتی گرفتن
wrech U کشتی شکستگی
wrech U کشتی شکسته
wrestled U کشتی کشمکش
wrestle U کشتی کشمکش
wrestle U کشتی گرفتن
topsldes U بادخوربدنه کشتی
marker ship U کشتی نماینده
towboat U کشتی یدک کش
wrestling match U مسابقه کشتی
deck plan U افق پل کشتی
master U کاپیتان کشتی
mastered U کاپیتان کشتی
masters U کاپیتان کشتی
to take ship U با کشتی بردن
derrick U دکل کشتی
derricks U دکل کشتی
disembarks U از کشتی در اوردن
disembarks U از کشتی دراوردن
disembarking U از کشتی در اوردن
disembarking U از کشتی دراوردن
disembarked U از کشتی در اوردن
disembarked U از کشتی دراوردن
disembark U از کشتی در اوردن
disembark U از کشتی دراوردن
cutwater U دماغه کشتی
cuddy U اطاقک کشتی
crew U خدمه کشتی
land U به گل نشستن کشتی
prows U دماغه کشتی
prow U دماغه کشتی
adversaries U حریف کشتی
adversary U حریف کشتی
smokestacks U دودکش کشتی
smokestack U دودکش کشتی
firemen U اتشکار کشتی
fireman U اتشکار کشتی
skippers U ناخدای کشتی
skippering U ناخدای کشتی
coxswain U مباشر کشتی
skippered U ناخدای کشتی
crew U کارکنان کشتی
crewed U خدمه کشتی
cook house U اشپزخانه کشتی
training ship U کشتی اموزشی
tramp steamer U کشتی ازاد
war vessel U کشتی جنگی
tramp vessel U کشتی ازاد
Recent search history Forum search
1deformations is a concept that is gaining ground معنی این جمله
1whatever vehicle you drive all its handling characteristics are affected by the load you carry including passengers
2interfereometry
1مقاله در مورد اندازه گیری شیفت فرکانسی
1Formation Process
1bioconjugate composed of controlled release polymer nanoparticles
3biotargeted
2high dimentional task solution space
3معنی کلمه retraction چیست؟
1risk rate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com